هیچ هیجان زدگی و غروری در وجودش دیده نمیشد. شاید به خاطر همین هم بود که از روی تفاخر روی کاناپه لم نداد و روی صندلی میزبان روبروی ما نشست. خانم برایش «گل گاو زبان» دم کرده بود که این بینشان قراری همیشگی بود ظاهراً.
رضا که از نبرد بر میگشت، میهمان لبخند و دمنوش بانو بود که آرام شود و انرژی بگیرد. دمنوش را که میخورد، از دعاها و نذرهای مادرش در شهرستان گفت و از اینکه صعود را مدیون خانواده و همسرش هست بی شک. با اینکه از مشکلات بی پایان تیم خسته به نظر میرسید، اما باز نگران رفیق و شریک قدیمی اش بود. میگفت، نگران مهندس عباسی است از همین امشب. میگفت، لیگ برتر لیگ دسته اول نیست که بشود با فروش فرش زیر پا و ماشین و ملک، تیم را چرخاند.
اعتراف میکند، اگر شخص مهندس عباسی نبود، نیم فصل عطای کار را به لقایش بخشیده بود.با دلش جنگیده بود. با قلبش مانده بود. همین هم بود که حالا در حالی که همه ایران برایش کلاه از سر بر میداشتند و در کمینش بودند، باز از ماندن در سیاه جامگان میگفت.هرچقدر کلنجار رفتیم، حاضر نشد از سختی های کار در تیمی خصوصی بگوید. شانه خالی میکرد از پاسخ دادن به سماجتهای ما، مایی که میدانستیم چگونه مثل خانه به دوشها تیمش را از این زمین تمرین به آن زمین تمرین برده و شنیده بودیم که برای گرفتن یک استخر و سونا به چه کسانی رو زده است.روزنامه ها نوشته بودند، تیمش پزشک نداشته و همه کارها را یک ماساژور انجام میداده، اما رضا مهاجری همه این پرسشهای ما را تنها با لبخندی، بدون پاسخ گذاشت و از غیرت بازیکنانش گفت و اینکه تیمداری در این شهر سخت است. او حتی از تنهایی هایش در روزهایی که بعضی ها فکر میکردند تیمش شانس صعود ندارد و رهایش کرده بودند، هم حرفی نزد، اما ما که میدانستیم بر او چه گذشته است. میدانستیم برای اینکه بازیکنانش حسرت نخورند، از خیلی از امکانات زندگی اش چشم پوشیده بود تا آنها فکر نکنند سرمربی شان، خودش دارد و به فکر آنها نیست و ...
حوالی ساعت یک بامداد است که ما با آسانسور پایین میآییم و رضا انگار که نه انگار تمام روز را زیر فشار خرد کننده صعود بوده، با پله ها زودتر از ما به پیلوت میرسد.ما اما مطمئنیم که در خلوت شب و آنگاه که شهر پس از یک روز تاریخی آرام میگیرد، او تا طلوع آفتاب در فکر روزهای پیش رو و تصمیمهای سخت از این شانه به آن شانه خواهد شد.
سال قبل همین روزها بود که بازی پیکان در پلی آف لیگ برتر انجام شد و در مقابل این تیم شکست خوردید و از صعود بازماندید، آن شب بعد از بازی و قبل از خواب به چه چیزی فکر میکردید؟
برخی اتفاقات هیچوقت فراموش نمیشود، مسابقه با پیکان نیز یکی از همان اتفاقات بود. شب سختی برایم بود، نه اینکه با این شکست از عرش به فرش آمده باشم، اما دلم بابت خیلی چیزها سوخت، اول اینکه نباید به پلیآف میرسیدیم، باید مستقیم صعود میکردیم، اما عواملی ازجمله داوری در عدم صعود مستقیم ما تأثیر داشت که مصداق بارز آن بازی با گیتی پسند بود که چند بازیکن ما را بی دلیل سه کارته کردند تا در بازی شهرداری بندرعباس، دست ما خالی باشد؛ در بازی پیکان هم جنگی نابرابر را باختیم و در نهایت اتفاقات ورزشگاه تختی رخ داد و تماشاگران، بازیکنانم را بی غیرت خطاب کردند؛ تمام ناراحتی من از این بابت بود که مقابل بازیکنانم شرمنده شدم.
به قول مجید نامجو مطلق، زمانی که نورافکن ورزشگاه خاموش میشود، همه چیز فراموش میشود، بعد از این شکست همه زحمات ما هم فراموش شد و حتی برخوردها هم با ما تغییر کرد. درکل شب سختی برایم بود، ولی باید با شرایط شغلی کنار آمد، البته خانوادهام نیز خیلی کمک کردند تا بتوانم بعد از آن شکست دوباره به حالت عادی بازگردم.
برای روز بعد از شکست چه برنامهای داشتید؟
آن زمان فرصتی برای فکر کردن نبود، چهار روز فقط با خودم کلنجار میرفتم تا بتوانم به شرایط عادی برگردم، بعد از آن هم باشگاه خواست جلسه ای داشته باشیم و درباره سال بعد صحبت کنیم.
در این جلسه برای ماندن در سیاهجامگان شرکت کردید یا جدایی از تیم، میخواستید بمانید یا بروید؟
هیچ برنامه و فکری نداشتم، رفتم تا تکلیفم با باشگاه مشخص شود، با مدیریت باشگاه روزهای خوب و بد زیادی داشتیم، گاهی بین ما فاصله هم افتاد، اما باز همدل شدیم، خودم را در رفاقت با عباسی پایبند میدانم، به همین دلیل وقتی که پیشنهادهای تیمهای دیگر مطرح شد گفتم ابتدا باید با سیاهجامگان صحبت کنم و تکلیفم با این باشگاه مشخص شود، من رفتم برای ماندن، گزینه اولم سیاهجامگان بود.
در این جلسه چه اتفاقی افتاد؟
برای فصل بعد با مهندس عباسی صحبت کردم و قرار شد بمانم، قرار شد باشگاه سه میلیارد تومان بودجه برای این فصل بگذارد و من هم فهرست بازیکنان مد نظرم را به باشگاه دادم تا تکلیف قراردادهایشان روشن شود، در این جلسه به نتیجه رسیدیم که با هم کار را ادامه بدهیم.
با توجه به شرایطی که تیم در فصل قبل داشت، آیا در این جلسه به مدیران باشگاه قول صعود دادید؟
خیر، در زندگیام هیچوقت قول صعود ندادهام. یاد گرفتهام در فوتبال خیلی چیزها دست ما نیست. اما اگر خودم را قبول نداشتم، کارم را در سیاهجامگان ادامه نمیدادم، اصلا از لیگ دسته دوم سرمربیگری را شروع نمیکردم، خیلی از مربیان از لیگهای دسته اول و دوم میترسند و فرار میکنند، زیرا شرایط کار در این لیگها سخت است. همیشه با توجه به اعتقاداتم بدون اینکه چیزی بروز بدهم، سعی کردم مجموعه تحت نظرم را به نحوی تربیت کنم که برای بهترینها بجنگند. امسال ابتدای فصل و قبل از اینکه حدود 10 بازیکن تأثیرگذار تیم از ما جدا شوند و با تصور اینکه این بازیکنان در تیم خواهند ماند، به فکر پر کردن نقاط ضعفمان بودیم، اما کم کم این بازیکنان از ما جدا شدند، این جداییها ته دلم را خالی کرد؛ جمع کردن تیمی که سال قبل در پلی آف بوده و حالا سیزده بازیکن تأثیرگذارش را از دست داده، کار سختی بود.
برای جذب بازیکن در ابتدای فصل به دنبال ستاره هم رفتید؟
خیر، دنبال ستاره ها نبودم ونیستم، نه اینکه از کار با آنها بترسم، اما شرایط کار کردن با ستاره را ندارم، تفکر من این است که تیمم باید هارمونی داشته باشد و هیچوقت تیم را متکی به یک نفر نخواهم کرد.
همیشه بازیکنان تیمهای شما کم نام و نشان، ولی هماهنگ بودند، این هماهنگی را چطور ایجاد کردید؟
به نظر من یک تیم کاملاً هماهنگ میتواند موفق باشد، بازیکن من میداند از او چه میخواهم، تمرکز من روی هماهنگی تیمی است و سعی میکنم توان بازیکنان را باهم تلفیق کنم. در همین بازی داماش، قبل از بازی فقط دو یا سه نفر از بازیکنان میدانستند در ترکیب اصلی حضور خواهند داشت که یکی از آنها دروازهبان تیم بود که برایش جایگزین نداشتیم، ولی بقیه از بودن در ترکیب مطمئن نبودند، این مسأله باعث ایجاد یک رقابت خوب بین بازیکنان شده بود و در بسیاری از هفتهها کار برای من برای انتخاب فهرست هجده نفره سخت بود، هفته قبل در سیرجان فشار به حدی بود که به خیرخواه، مروی و خمیس به عنوان بزرگترهای تیم گفتم، شما هجده نفر را انتخاب کنید.
این روزهای آخر که به صعود نزدیک شده بودید، آیا با کسی هم مشورت کردید؟
خیلی دوست داشتم، اما نه. مشورتم تنها با کادر خودم بود.تنها افرادی میتوانند مشورت بدهند که از شرایط بازیکنان و تمرینات تیم باخبر باشند، پس هیچکس بهتر از اعضای کادر فنی خودمان نبود.
امسال در کادر فنی و بخصوص در مسایل فنی دست تنها نبودید؟
نه، قبول کنیم این صعود تنها متعلق به من نیست، چه در نیم فصل اول که فرزین رکوعی و سعید رمضانی در کادر فنی بودند و چه بعد که آرمین رهبر به تیم آمد و رمضانی و رکوعی رفتند و بعد هم فرشید استقراری به ما اضافه شد، ولی از هرکسی باید در حد توانش انتظار داشت. انتظارم از دستیارانم زیاد است و اعضای کادر فنی ما هم با صددرصد توان کار کردند. آرمین رهبر سه سال قبل با ما بود، ولی از تیم جدا شد، او اما امسال متحول شده برگشت، خودم فکر نمیکردم اینچنین متحول شده باشد، آرمین با دلش آمد و با دلش کار کرد، او خیلی اوقات به ما کمک کرد و اگر نبود به مشکل میخوردیم.
در طول فصل برای شما اتفاق افتاد که از مشکلات خسته شوید و بخواهید از تیم جدا شوید؟
صادقانه بگویم، من هم در نیم فصل خسته شدم، واقعاً خسته شدم و به مهندس عباسی گفتم، اگر اجازه میدهید از تیم بروم، نه اینکه از کارم بترسم، از اتفاقاتی که در تیم افتاد، ترسیدم، اتفاقاتی داخل خودمان رخ داده بود که من را از مدیریت باشگاه دور کرده بود، یک اختلاف نظر یا شیطنت باعث شد شکافی بین ما بیفتد و اگر درایت مهندس عباسی نبود، من از تیم رفته بودم. این را هم بگویم که اصلاً بحث پیشنهاد دیگر میان نبود که بخواهم به خاطر یک سفره چربتر از تیم جدا شوم. روحیه خودم را میشناسم، من با دلم و با عشق کار میکنم و اگر این عشق را از من بگیرید، دیگر نمیتوانم کار کنم.
در بسیاری از تیمها که مشکلات مالی رخ میدهد، معمولاً بازیکنان یا اعتصاب میکنند یا اعتراضشان را رسانهای میکنند، چرا در تیم شما با این همه مشکل خبری از اعتصاب و قهر و اینطور چیزها نبود؟
مهمترین عامل، نجابت بازیکنان من بود، بازیکنان ما قرارداد بالایی نداشتند، پول زیادی هم نگرفتند اما خبری بیرون درز نمیکرد، این از نجابت آنها بود، ضمن اینکه کاملاً توجیه شده بودند. معتقدم اینکه بلندگو دستم بگیرم و داد بزنم که کمک کنید و اگر نکنید فاجعه است، شرایط بدتر میشود، همین مشکل برای پدیده هم بود، در این تیم اعتصاب رخ داد، بازیکن اخراج شد، مربی قهر کرد و اتفاقات دیگر رخ داد، در آخر هم هیچکس کمکی نکرد و تیم و بازیکن و مربی ضرر کردند؛ اینکه من اعتبار خودم و باشگاه و مسیر تفکرم را ببرم به سمتی که بخواهم چند ریال کاسب بشوم، کار اشتباهی است. در این شهر از چه کسی میخواهم کمک بگیرم، در این شهر همه زیر پای ما را خالی میکنند، برای صندلی شکسته من هزار برنامه داشتند که من را بردارند و تخریب کنند و خودشان به جایم بنشینند یا خودشان نتیجه نگرفتند و تلاش کردند من هم نتیجه نگیرم. در این شرایط سعی کردم بچهها را توجیه کنم، خودم را هم از بازیکن جدا نکردم، من نه میتوانم سمت باشگاه غش کنم و نه میتوانم سمت بازیکن غش کنم، هم باید بازیکن را نگه دارم و هم باشگاه را. از سوی دیگر هر حرفی تاریخ مصرف دارد. من اگر دروغ گویم، حرفم تا مدتی ارزش دارد، اما سرانجام رسوا خواهم شد، بنابراین سعی کردم با بازیکنانم صادق باشم، در این تیم کمترین دریافتی را من گرفتم، پاداش خودم و کادرم از بازیکن کمتر بود، چون هدفم بزرگتر بود.
در مورد دریافتیهای بازیکنان هم توضیح بدهید، تا به حال چند درصد از قرارداد بازیکنان پرداخت شده است؟
تا به حال بین 40 تا 50 درصد از قرارداد بازیکنان تیم پرداخت شده است، تا هفتاد درصد هم چک به بازیکنان داده شده است که البته بازیکنان نسبت به چکها و پاس شدنش شبهه داشتند، اما به آنها گفتم که در هر صورت باشگاه چکها را پرداخت خواهد کرد، ما اگر صعود کنیم، دو حالت برایمان رخ خواهد داد، باشگاه یا میخواهد در لیگ برتر حضور پیدا کند که باید قراردادها را پرداخت کند زیرا با بدهی نمیتواند در لیگ برتر شرکت کند، یا اینکه تیم میفروشد و در این صورت هم مالک جدیدی قراردادها را پرداخت میکند.
در چند بازی اخیر پاداشهایی را هم به بازیکنان داده بودید.
یکی از عوامل موفقیت ما در سه هفته اخیر همین پاداشها بود و من احساس کردم این سه هفته ما یک تیم کامل بودیم، باور کنید که نتیجه گرفتن در سیرجان و توقف پارسه کار آسانی نبود، ما با توقف کردن پارسه صعود کردیم، اگر در آن بازی امتیاز میدادیم، پارسه به یک مدعی جدی تبدیل شده بود و شاید امروز آنها صعود میکردند.
شرایط و امکانات تیم در فصلی که گذشته چطور بود؟
ما مشکلات زیادی داشتیم، اگر بگویم بدون مشکل بودیم، دروغ است، اما الان که صعود کردیم باید به فکر سال بعد و تهیه امکانات لازم باشیم، قصد من تخریب باشگاه و مهندس عباسی نیست، او تمام تلاشش را برای باشگاه کرده است، حتی خودرو خود را فروخت و خرج تیم کرد، او از خانوادهاش زده است برای این فوتبال و باید دستش را هم بوسید. اما اگر قرار است راهی لیگ برتر شویم، باید ساختارهایمان را درست کنیم. اگر امکانات کافی نباشد، موفق نمیشویم و مثل آسانسور دوباره به لیگ دسته اول سقوط خواهیم کرد و چوب حراج خواهیم زد به اعتبار و آبروی خودمان.
به نظر شما برای داشتن یک تیم خوب در لیگ برتر چقدر باید هزینه کرد؟
فکر میکنم تیمی که بتواند در این لیگ بماند باید بین هفت تا هشت میلیارد تومان هزینه کند، البته ما در سیاهجامگان باید ساختارهایمان را اصلاح کنیم، در خیلی از موارد دچار مشکل هستیم، بازیکنان را باید تقویت کنیم، کادر فنی نیاز به تقویت دارد، ساختار باشگاه باید تقویت شود و در کل کمبودها رفع شود.
باشگاه شما را نگه خواهد داشت؟
این را باید از مهندس عباسی بپرسید.
خودتان دوست دارید بمانید؟
با این شرایطی که ما امسال کار کردیم، اگر مهندس عباسی هم بخواهد، من اجازه نمیدهم دیگر در فوتبال بماند، او سلامتیاش را برای این باشگاه به خطر انداخته است، از حق خانوادهاش برای باشگاه هزینه میکند و با این شرایط اصلاً صلاح نیست کار ادامه پیدا کند.
یعنی اگر امکانات لازم فراهم نباشد، در سیاه جامگان نمیمانید؟
بحث من نیست، باید باشگاه به سمتی برود که ساختار لازم برای حضور در لیگ برتر فراهم باشد. این میان خود عباسی ضرر میکند، او تیمش را با سختی به اینجا رسانده و کسی هم کمکش نکرده است.
با چند تغییر در تیم فعلی میتوان در لیگ برتر ماند؟
سی تا چهل درصد تیم باید تغییر کند، باید هفت تا هشت بازیکن جدید گرفت.
بعد از بازی کرمانشاه باشگاه تهدید به کنارهگیری از لیگ کرد که بیشتر شبیه یک نمایش بود، با این موضوع موافق بودید؟
در کرمانشاه دو بحث داشتیم، ابتدا فحاشیها که برای من بیسابقه بود و دوم هتک حرمت کتاب الهی، البته من این مسأله را ندیدم، چون در رختکن بودم، اما برای مدیران باشگاه که بسیار معتقد و پایبند به دین هستند، این اتفاق خیلی سنگین بود و دنبال این بودند که عاملان آن به سزای عملشان برسند.
حالا که به لیگ برتر رفتهاید، باز هم به مربیگری در لیگ یک فکر میکنید یا اینکه تصمیم دارید تنها در لیگ برتر باشید؟
من خودم سرمربیگری را دوست ندارم و به اجبار وارد آن شدم، بیشتر دستیاری را دوست دارم، اما باید زمینه مناسب فراهم باشد. فیروز کریمی خیلی سختگیر بود، شاید اگر الان موفق شدهام، به خاطر این سختگیریها بوده است، باز هم دوست دارم دستیاری یک مربی با دانش که بتواند چیزی به علم من بیفزاید را انجام دهم.
قبل از مربیگری روزنامه نگار بودید، تیتری که خودتان برای خبر صعود سیاهجامگان انتخاب میکنید، چیست؟
زیاد به این مسأله فکر نکرده ام، شاید میزدم آرامش بعد از چهار سال سختی.
بزودی جلسهای برای ادامه همکاری خواهید داشت، در این جلسه برای ماندن شرکت میکنید یا رفتن؟
اگر بنا به رفتن باشد که اصلاً نیاز به جلسه نیست و در جلسه شرکت نمیکنم. البته من هنوز در مورد مسایل مالی سال گذشته هیچ صحبتی با باشگاه نکردهام.
برای بازی فینال لیگ دسته اول چه برنامهای دارید؟
در این دیدار از بازیکنانی که کمتر فرصت بازی داشتند، استفاده خواهم کرد، اما با قدرت و برای کسب قهرمانی به میدان خواهیم رفت.
این صعود را مدیون چه کسی هستید؟
بعد از لطف خدا و امام رضا (ع) و تلاش بازیکنان و کادر فنی و مدیران باشگاه، من موفقیت امشب را مدیون خانواده خودم هستم که در سختترین شرایط به من آرامش دادند، بخش عمده ریکاوری روحی من در خانه انجام میشد و کمک بزرگی به من کردند.
امشب قبل از خواب به چه چیز فکر میکنید؟
اول از همه خدا را شکر میکنم که این پیروزی رقم خورد و بعد از آن به خوشحالی تماشاگرانی فکر میکنم که امروز با شادی به خانههایشان رفتند، واقعاً از خوشحالی مردم خوشحالم و با خیالی آسوده میخوابم. امروز دیدید که هر صعودی مردم را خوشحال نمیکند، به هر دلیل مردم مشهد تعلق خاطر بیشتری به سیاهجامگان دارند و این مسأله مسؤولیت سنگینی روی دوش ما میگذارد.
نظر شما